آرمین جونی آرمین جونی ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

❤ پسمل مامی ❤

عکسهای آتلیه و چهل روزگی

سلام مامی جون فردا به سلامتی چهل روزت میشه این روزها حسابی منو اذیت میکنی و شیطون شدی همش بغل میخوای اونم به حالت نشسته تا بتونی همه چیزو ببینی حس مکیدنت هم که گل کرده که دیگه نگوووو پستونکم قبول نمیکنی کل ساعتهای بیداری رو فقط می می میخوای و من به هیچ کاری نمیرسم عاشقتم با همه درد سرات عکسها ادامه مطلب...       تو عکس اخری هم طبق معمول در حال زور زدنی امان از این دل پیچهههه ...
28 شهريور 1391

پسملم یک ماهش شد ❤

.: آرمین جان تا این لحظه ، 30 روز و 14 ساعت و 29 دقیقه و 54 ثانیه سن دارد :. یک ماهگیت مبارک انشاالله تولد یک سالگیت ننه قربونت بره ...
18 شهريور 1391

پسمل شیطووووووون

وای که چقدر شیطون شدی و غر میزنی مامانی دیگه وقت سر خاروندن نداره همش بغل میخای و شیر اینم یه عکس از وقتی غش میکنی دقیقا میشی این> قراره یکشنبه بریم اتلیه میام عکساشو میزارم ...
17 شهريور 1391

یه مامان بی تجربه و تنها

وای که چقدر این روزها سخته سخت تر از ویار سخت تر از سنگینیها سخت تر از زایمان! نمیدونم به کدوم کارم برسم به تو به خونه به غذا به بخیه های باز شدم خدایا تو میدونی چی میکشم فقط نمیدنم چجوری شیرت بدم چجوری پاتو بشورم چجوری عوضت کنم چجوری اروغتو بگیرم نمیدونم با دل دردات چیکار کنم نمیدونم اسهالی یا نه حالت خوبه یا نه اخهاینقدر زور میزنی که کبود میشی قطره هم روت تاثیری نداره بیچاره بابایی خیلی کمک میکنه بهم ولی اونم بیتجربه هست خدایا خودت این روزهای سخت رو تموم کن خودت نگهدار پسرم باش بریدم دیگه
3 شهريور 1391

این روزها

افسردگی از پا در اوردتم ... تو این چهارده روز شاید شش ساعت خوابیدم چقدر ذوق و شوق داشم انگار اصلا من اون ادم نیستم زندگیم شده گریه دست تنهایی یه طرف و بی تجربگی یه طرف عطش و ضعف عجیب غریبم یه طرف وقت اینکه برم دستشویی هم ندارم  نمیدونم چرا من باید اینجوری شم ؟! چرا بقیه که زایمان میکنن اینقدر شادن دوستان نظرای همتونو میخونم اما وقت جواب دادن ندارم شرمنده لطفا برام دعا کنید ...
2 شهريور 1391
1